به گفته کارشناسان گرچه بنابرادعای نظریه پردازان، عمر رفتارهای «وندالیسم» به روزگار حکومت اسلاوها درقرن پنجم میلادی بر میگردد اما این مقوله در جامعه ما در سالهای نخستین دهه ۷۰ شمسی و با انجام پژوهشهای دانشگاهی وارد ادبیات اجتماعی شده است. موضوعی که به دلیل حجم فراوانی بالا حال درجهان به عنوان «بیماری خرابکاری عصر» شناخته میشود.
نمایشی برای عرضه مشکلات درهم تنیده
وقتی صحبت از «وندالیسم» میشود اغلب سیاستگذاران بر روی خسارتهای اقتصادی اینگونه رفتارهای تخریب گرایانه متمرکز میشوند که البته دوراز انتظار هم نیست. چرا که درعادیترین شرایط ۳۰ درصد هزینههای مدیریت شهری صرف جبران رفتارهای تخریب گرایانه شهروندان میشود، اما باید دانست که همانند پدیدهها و جلوههای گوناگون زندگی امروزین وندالیسم نیز پدیدهای چند عاملی و چند وجهی است.
دکتر بهرام بهرامی، وکیل پایه یک دادگستری با اشاره به همین موضوع میگوید: واژه «وندالیسم» که ریشهای فرانسوی دارد به معنای تخریب کنترل نشده اشیاء، آثار فرهنگی و اموال عمومی است. این حرکت که به عنوان ناهنجاری اجتماعی شناخته میشود در نتیجه واکنشهای هیجانی، روحی، روانی و اجتماعی به موضوعات متعدد حاصل میشود. به این ترتیب عامل بروز اینگونه رفتارها میتواند فشارهای روحی، روانی، تخیلات، ناکامیها، اجحاف و ناملایمات باشد. از همین رو عاملان تخریب اغلب افرادی سرخورده، پرخاشگر، شکست خورده میباشند. همچنین گرچه به طور معمول رفتارهای تخریب گرایانه جدی به عنوان ناهنجاری اجتماعی شناخته شده و مورد توجه قرار میگیرد اما نوع ابتدایی آن را میتوان به وفور در زندگی روزمره دید. از این موارد میتوان به تخلفات رانندگی، آسیبزدن به تجهیزات خدمات شهری اشاره کرد.
این حقوقدان در ادامه میافزاید: اغلب افرادی که مبادرت به رفتارهای وندالیسم میکنند ممکن است منافع مستقیمی از این تخریبها عایدشان نشود و حتی برای بیان منظور دیگر و تخلیه روحی روانی خود به این اقدامات بپردازند. چنان که کمتر دیده شده افراد در روند تخریبگری خود دست به سرقت اموال بزنند. همچنین ممکن است افرادی که در تحریک و مدیریت این قسم تحرکات دخالت دارند نیز دچار این ناهنجاری نباشند بلکه با انگیزههای دیگری به تهییج این امر بپردازند.
علیرضا مهدیزاده، پژوهشگر علوم اجتماعی نیز در این زمینه خاطرنشان میکند: مقوله «وندالیسم» از جنبههای مختلف باید مورد توجه قرار بگیرد. چنان که خاستگاه این عارضه را میتوان در حوزههای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و روانی جستوجو کرد و نمیتوان تک عاملی به آن نگریست. البته یکی از جدیترین عوامل رویه تخریب گرایانه در شهرها را میتوان احساس بیگانگی در شهر و نبود تعلق خاطر به آن دانست. در واقع امروزه مسئله احساس بیگانگی در شهر معضل اصلی کلانشهرهای مدرن است که میتواند به ساختار شهری و همچنین به ساختارهای اقتصادی شهر مربوط شود. چرا که ساختار شهری کلانشهرها موجب اتمیک شدن افراد و ایجاد یک آزادی ناشی از گمشدگی در شهر میشود. در این شرایط نیز کنترلهای اجتماعی شبکههای محلی از بین رفته و روابط گرم و اصیل محلی جای خود را به تنهایی و دلزدگی داده است.
همچنین کیفیت ساختار بندی اقتصاد سیاسی شهرها هم ممکن است مضمحل کننده این احساس تعلق به شهر باشد. به طوری که حاشیه نشینان، ناکامان و محرومان اقتصادی به واسطه شکاف میان مرکز و حاشیه نسبت به شهر متنفر یا حداقل بیتعلق میشوند.
مهدیزاده، نیز در همین باره اظهار میکند: در اغلب موارد این جوانان هستند که دست به رفتارهای تخریب گرایانه میزنند. در واقع رفتارهای وندالیستی نیاز به انرژی و هیجان زیادی دارد که بیشتر در نسل جوان دیده میشود. زیرا وقتی انرژیهای جوانی که باید از طریق ازدواج، کار، تولید و خلاقیت تخلیه شود؛ ناخواسته متراکم میشود در مواقع هیجانی میتواند مسئلهساز شود. در واقع سائقهای عشق و تخریب که در غریزه انسانی وجود دارد در شرایط ساختاری به صورت ناخودآگاه موجب شکلگیری رفتارها میشود. به این ترتیب درمقوله هیجانهای جنسی افزایش فاصله میان بلوغ و ازدواج در میان جوانان ایرانی و شرایط محرک جنسی در فضای عمومی جامعه موجب خواهد شد که انرژی متراکم جوانان در قالبهای غیرسازمان یافته به شکل متجاوزانه و تخریب گرایانه بروز کند. البته دیگر آسیبهای اجتماعی همانند بیکاری نیز در بروزاین رفتارها نقشآفرین است چرا که اشتغال از بسترهایی است که میتواند در تخلیه هیجانها مؤثر باشد.
یا چهره اول یا هیچ کس
سالهاست که به دیدن تخریب و مخدوش سازی مبلمان شهری، بناهای تاریخی و... عادت کردیم، گویا قرار است این گونه تصاویر همواره بخشی از خاطرات بین نسلی ما باشد. اما چگونه میتوان پایان خوشی براین سناریو نوشت؟
دکتر بهرامی با اشاره به مراحل سه گانه بروز این رفتار و ضرورتهای مدیریتی برای هر مرحله میگوید: رفع این معضل به طور قطعی در هیچ جامعهای میسر نیست بلکه باید از بروز آن پیشگیری کرده و در صورت بروز نیز توان مدیریت داشت. از این رو ظهور رفتارهای تخریب گرایانه حکایت از آن دارد که ما باید اقدامات و برنامههایی در مواجهه با این رفتارها انجام میدادیم که به مرحله عمل نرسیده است. چنان که از بسترهای مؤثر در این زمینه را میتوان نظام آموزشی دانست. چرا که امروزه آموزشهای ما در مراکز تربیتی «ریاست محور» است. به این ترتیب ساختار تعلیم و تربیت ما در کلاسهای درس به دنبال نمایش چهره برتر و نفر اول بوده و حتی در مدارس ما شاگرد دوم شدن نیز جایگاهی ندارد. از همین رو افراد سعی میکنند همواره به عنوان نفر برتر و شاخص دیده شوند.
وی همچنین خاطرنشان میکند: از آنجا که وندالیسم در جامعه جهانی فراگیر شده کشورهای مختلف برای پیشگیری از این تخریبگریها شیوههای متعددی را در پیش گرفتند. به طوری که در ژاپن که موارد ناچیزی از این رفتارها به چشم میخورد؛ برنامهریزان بر ساختار آموزش مؤثر متمرکز شدهاند. به این ترتیب دانشآموزان ناگزیرند برای ارتقای تحصیلی خود به طور میانگین بالاترین نمره گروهی کلاس را کسب کنند. درحالی که در جامعه ما معلمان و نظام آموزشی تنها به دنبال آن هستند که دانشآموزان تکنیکهای تستزنی را فرا بگیرند و در کنکور پذیرفته شوند. همچنین هستهای شدن خانواده را باید در این زمینه مؤثر دانست چنان که با کاهش جمعیت خانواده و فزونی تک فرزندی روند جامعهپذیری این افراد تحت تأثیر قرار میگیرد. چرا که به طور طبیعی فرزندان در جمع خانوادگی و در تعامل با دیگر کودکان اصول برد، باخت، شکست و شادکامی را فرا میگیرند.
انفجار هیجانها
بنابر بشواهد، رفتارهای تخریب گرایانه در سالهای اخیر رشد محسوسی داشته چنان که در پژوهشی که بر روی ۴۰۰ دانشآموز دبیرستانی انجام شده است، مشخص شد در۲/۱۸ درصد گرایش به این رفتارها بالا بوده، ۵/۶۸ درصد تمایل متوسطی داشته و سرانجام ۳/۱۳ درصد رغبت کمتری به این رفتارها نشان دادهاند.
منبع: روزنامه قدس
انتهای پیام/
نظر شما